کد مطلب:152178 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:166

خندیدن مردم با استماع مصیبت حضرت ابوالفضل
این قضیه توسط حضرت حجة الاسلام حاج شیخ عبدالاوحد خورشیدی بخشایشی نقل شده است:

جناب حجة الاسلام آقای حاج شیخ علی قاسمی غریبدوستی می فرمود: در تاریخ 1338 هجری شمسی، بنده در ركاب حضرت آیة الله آقای حاج شیخ هدایت غروی قدس سره به مناسبت برگزاری جلسه ی صلح بین یك نفر روحانی و مالك به گرمرود مسافرت نمودیم.

بعد از برگشت از روستای جیران، چند روز در غریبدوست در منزل پدر آقای غروی ماندیم. علمای محترم روستای غریبدوست به دیدن مرحوم حاج شیخ آمدند و حاج شیخ نیز از ایشان بازدید نمودند. شبی از شبها، كه پدران طلاب آن روستا در محضر حاج شیخ حضور داشتند، شخصی به نام مشهدی اسماعیل كمال به خدمت حاج شیخ آمد و به ایشان عرض كرد: ما در منزل روضه داریم. حاج شیخ به بنده و حجة الاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ عمران علیزاده فرمودند: در خانه ی ایشان منبر بروید! ما عرض كردیم: آقا جان ما تا به حال منبر نرفته ایم. فرمودند: این سخنرانی، منبر اول شما می شود. طبعا وظیفه ی ما اطاعت از فرمایش حاج شیخ بود. و لذا برای روضه خواندن به منزل آقای كمالی رفتیم.


در بین راه، بنده به آقای علیزاده گفتم: شما باید منبر بروید، زیرا من صلاحیت منبر ندارم. بعد از مذاكره، ایشان قبول كردند و قرار شد من هم به ایشان اجمالا كمك كنم و البته منبر را ایشان تشریف ببرند. آقای مشهدی اسماعیل گفت: به حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام توسل پیدا كنید و آقای علیزاده هم به حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام توسل پیدا كردند. پس از منبر ایشان، من هم چند قطعه شعر خواندم. ولی چون اولین منبر ما بود، خجالت می كشیدیم و در وقت ذكر مصیبت، چشممان را بسته بودیم. یكوقت متوجه شدیم كه مردم عوض اینكه گریه بكنند، می خندند! در خاتمه نیز چند قران (ریال) به عنوان اجرت توسل، به ما دادند.

با ناراحتی زیاد، نزد حاج شیخ برگشتیم. ولی حاج شیخ ما را تشویق كردند و مرتبا می گفتند: بارك الله پسرانم! ولی از ناراحتی درونی ما خبر نداشتند. آن شب را صبح كردیم و فردای آن روز دیدیم كه صاحب منزل در اول صبح، وارد اطاق ما شده است و می گرید! حاج شیخ علت گریه ی وی را پرسید و وی توضیح داد كه دیشب در خواب دیده است كه آقا حضرت ابوالفضل العباس قمر بنی هاشم علیه السلام در حال غضب، به وی فرموده اند: عجب مجلس توسلی برپا می كنید؟! سپس افزود، من از ترس به پای آقا افتادم و به ایشان عرض كردم: «آقا جان اشتباه شده است! تا زنده هستم، هر سال یك گوسفند می كشم و مجلس توسل برپا می كنم، مرا ببخشید. حضرت فرمودند: بروید در مجالس توسل، مواظب خودتان باشید!

وی گفت: وقتی از خواب بیدار شدم، دیدم مثل آدم بیدار گریه می كنم. بالاخره آن بنده ی خدا تا زنده بود، هر ساله یك گوسفند می كشت و برای حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام اطعام می داد. و بعد از او، فرزندانش نیز همان برنامه را ادامه می دهند.

سپس مرحوم حاج شیخ به آن بنده ی خدا و حاضرین توصیه فرمودند كه، همیشه.


مواظب باشید كه محبت اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را به خودتان جلب نمایید و این محبت به دست نمی آید، مگر اینكه انسان در مجالس سوگواری ایشان مؤدب داخل شود و مؤدب خارج گردد و همواره متوجه این باشد كه این مجالس، نظاری دارد.

مرحوم ملا حسینقلی تكمداشی نیز همیشه می فرمود: ای مردم، صاحب مجلس، یعنی حضرت مولا علیه السلام حضور دارند. ایشان، كه از بنی اعمام مرحوم آیة الله حاج میرزا فتاح شهیدی بود، از این روستا به آن روستا مسافرت می كرد و در بیابان آب را بهانه خود قرار می داد و یك مسأله به آن دهاتیها یاد می داد. سپس به آنان می گفت كه اگر تمایل دارید، در این بیابان یك توسل به حضرت مولا امام حسین علیه السلام پیدا كنیم. اگر آن باغبان یا زارع اظهار تمایل می كرد، وی در آن بیابان توسلی می جست. سپس عرض می كرد: «خدایا در این بیابان به یك نفر یك مسأله یاد دادم» و سپس در بین منازل راه، زمزمه می كرد و می گریست.

روحانی نباید بیكار بنشیند، بلكه باید همیشه در حال انجام مأموریت ابلاغ باشد. واقعا آن مرحوم وصفا (نه اسما) روحانی بود. [1] .


[1] چهره ي درخشان ج 2، ص 652.